راه شب

راه شب

 

تنهایی من بهانه ای بود برای شناخت انسان ها ، و چه خوب شناخته شدند دوستان دور و نزدیک

در این سیر گمگشتگی گاهی شب ها را در حالی صبح کردم که تنها غمخوارم

صفحه کلید سیاهی بود که در دل شب خودش را برایم روشن ساخت

به این امید که من تنها نمانم . و من ناشیانه دردهایم را بر روی آن هجی کردم . 

شب هایی هم بود که چشمانم دلشان برایم می سوخت .

به اجبار خودشان را پشت پلک هایم پنهان می کردند تا بلکه خوابی عمیق ولی مختصر مرا فرا گیرد و

اینگونه از فکر و خیال و تنهایی رهایی یابم.

آری چند روزی گذشت و چشم هایم نیز دیگر به بی خوابی ام عادت کردند . 

قصد داشتم باران را بهانه کنم و خود را به سیل اشک های آسمان بسپارم

اما دریغ . دریغ که آسمان هم اشک هایش را از من راند .

شب را دوست دارم چون در لحظه های شب است که از ذهن ها پاک می شود خاطراتم

در لحظه های شب کسی نیست که غمخوار خاطرات دوست داشتنی ام باشد 

من مانده ام و این دل غمدیده و تنها در سکوت بی انتهای شب

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 7 خرداد 1393برچسب:, ] [ 1:25 ] [ عماد کیان ]
[ ]